پطروس فداکار حقیقت داشت؟

پسر خوبی بود.ماه بود.گل بود.تپل بود.شب بود .کسی آن اطراف نبود.اسمش پطروس بود.هلندی بود.وقتی انگشتش را فرو کرد در سوراخ سد تازه معلوم شد فداکار بود. 

 

کتاب کلاس چهارم بود.ما بودیم و پطروس بود و قهرمانی که با خاطرش بزرگ شدیم.ماجرای خاطرخواهی بود.نوستالژی بود.قهرمان ما بود.تازه آن صفحه کتاب عکس پطروس را هم نداشت.هرکداممان یک جوری تصویرش کردیم...که خسته بود.رنگ پریده بود.انگشتش کرخ شده بود...یک کمی پایین تر کلمات و ترکیب های تازه بود.کرخت یعنی سست،بیحس...بیحس آن روزها هنوز سرهم بود.

گذشت تا من اینجا پطروس را دیدم...

 

مجسمه اش در هلند بود.همین جوری داشت جلوی سوراخ سد را می گرفت.دیدم اصلا اسمش پطروس نبود.هانس بود.هانس یک شخصیت تخیلی بود یک نویسنده امریکایی به نام مری میپ داچ نوشته بود.مری خودش هم هیچ وقت به هلند سفر نکرده بود.بعدها هلند از این قهرمان خیالی یک مجسمه ساخته بود.رفتم تازه سراغ یک پروفسور ادبیات هلند.پروفسور اد هانسن که از قضا رایزن فرهنگی هلندی ها هم بود.خبر نداشت ما نسل در نسل با خاطره و خیال پطروس بزرگ شدیم.خبر نداشت ما ناراحت می شویم اگر بفهمیم پطروسی در کار نبود.تخیلی بود.اسمش هم تازه این نبود.

**********                                                                       

حالا سرزمین من پر از قهرمان بود.قهرمان زیر خروار ها خاک قهوه ای خفته بود.صبح بود وپطروس ...که اینقدر دوستش داشتم یک گوشه بیهوش افتاده بود.

 

 

دانلود کتاب کلاس چهارم 

 

 

                برگرفته از وب سایت کامران نجف زاده   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد